به نام خدا
هر روز که یکی از بچهها صبحانه را به مسجد میآورد،
خانم مربی میگوید: امروز کی بابای خونه بوده؟ مثلا فلانی!
الان بچهها دوست دارند که زودتر نوبتشان بشود و بابای خانه باشند ...
از همین اتفاق ساده ما برای ایجاد فهمی عمیق از وجود امام زمان استفاده کردیم ...
وقتی دور هم جمع شدیم برای برش دایرههای قرمز و سبز خانم مربی گفت: بچهها! همانطور که باباها تلاش میکنند که ما بهتر زندگی کنیم، لباس و خوراکی داشته باشیم و برای بازی با دوستانمان به مسجد بیایم،
بابای اصلی همه ما، امام زمان هست که همیشه حواسشان به ما هست و کمکمان میکنند ...
بعد هر کدام دایرههای سبز و قرمز را با فاصله روی زمین گذاشتیم، هر کارتی را که خانم مربی نشان میداد، اگر کار خوب بود، روی کارت سبز میپریدیم و اگر کار بدی بود، باید میپریدیم روی کارت قرمز ...
ما باید برای خوشحال کردن بابای مهربانمان، کارهای خوب انجام دهیم ...