کتاب «مورچه فرمانده»
داستان مواجهه حضرت سلیمان با مورچهها بود...
این داستان نشون میداد که اگر ما صدای حیوانات یا مورچهها رو نمیشنویم، دلیل بر این نیست که اونها صدا ندارند یا حرف نمیزنند یا احساس ندارند ...
حتی از بچهها خواستیم چشمانشون رو برای چند ثانیه ببندند و تصور کنند که یک مورچهاند...
حالا دوست دارند آدمها چطور با اونها رفتار کنند؟
خلاصه بعد از گفتوگو و گذاشتن قرار _ مدار، برای دوست بودن و حفاظت از طبیعت،
رفتیم حیاط
بعد هم با پیدا کردن سنگهای مختلف، و با استفاده از فویل و سیم، این مورچهها رو درست کردیم