سلام دوستان
ماجرای حضرت ابراهیم، هنوز در باغ_مسجد، ادامه داشت ..
وقتی که داستان رو برای بچهها تعریف کردیم،
اینبار قرار شد با هم در حیاط، نمایش اون رو اجرا کنیم ...
قسمت هیجانانگیز ماجرا وقتی بود که باید یک آتش بزرگ درست میکردیم ...
پس همه دست به کار شدیم و چوب و علف خشک جمع کردیم ...
... اما اتفاق خوبی که افتاد این بود که
وقتی حضرت ابراهیم شجاع، در آتش قرار گرفت آتش برای او تبدیل به گلستان شد
(برداً و سلاماً)
و اینجا بود که بچهها گلهایی رو که چیده بودند، روی آتش ریختند و صحنه تغییر کرد ...